یکی از دوستان خوبم (آقاروح الله) طی یه بازی وب لاگی ، سوالی رو مطرح کرده بودن و خواسته بودند که هر کسی جواب این سوال رو طی یک آپ دیت یا کامنت ، بگه .
راستش یه نموره قلقلکی بهم اومد که اگه دلموبزنم به دریا چه خواهم کرد ؟البته اینا به شرطی هست که بعدش بابتش بازخواست نشم !
سوال : اگه خدا 24 ساعت گناه کردن رو آزاد می کرد. چه گناهی می کردید؟و در صورت بدست آوردن آزادی بدون قید وبند چه کارهایی انجام می دهید ؟!
راستش اولش خودم به فکرهام خنده ام گرفت ، امیدوارم فکر نکنید که من یک جانیه خطرناکم !! چون فکر کنم به عمل برسه نتونم این کارهارو انجام بدم و دلم نیاد .
جواب : من توی این 24 ساعت ، وقتی که ساعت معکوس شروع به شمارش کنه و ثانیه ها به حرکت در بیان ، من دست بکار میشم . اول می رم دو نفر از آدماهایی که توی زندگی ام زیادی نقش منفی داشتن و باعث خیلی مصیبت و بدبختی هام شده اند رو به شدت هر چی تمام و تا ثانیه آخر که از 24 ساعته وقتم مونده بود ، شکنجه میدادم و یه ثانیه مونده بود که وقتم تموم شه می کشتمشون !
تو اون مابین می رفتم و تمام مردهایی که به علت مشکلات جنسی ، زنها رو آزار و اذیت می دن و پیدا می کردم و از یک ناحیه ای خاص از بدنشون (!) آویزونشون میکردم به درخت و از زیر یه مشعلی ، شمعی، چیزی ، روشن می کردم که ذره ذره بسوزند و حساب پس بدهند و بِرَن حالشو ببرن!!
بعدش می رفتم یه مقداری دست می بردم تو قانون های مزخرف مملکتی از جمله قانون اساسی و یه ترتیبات خاصی بهش میدادم ! (جزئیاتش بماند!!)
آخرشم همه خشک مذهب ها رو جمع می کردم تو میدون آزادی ، لختشون می کردم می گفتم باید بندری برقصید !
فکر کنم باید کشیده بشه به وقت اضافه ! چون بازم مونده .
پ . ن : به نظر من هیچ موجودی توی کره زمین خطر ناک تر از آدمیزاد وجود نداره ، همون بهتر که هزار تا چوب و چماق و قانون و اراجیف بالاسر ماه ست وگرنه چه ها که نمی کردیم !!!
بقیه دوستای خوبم رو دعوت میکنم به این بازی وب لاگی ، خصوصاً صبای گلم و آق رضا موتوری و مکتوب عزیز و ....
البته امیدوارم عمو جونی این آپ دیت منو نخونه ، چون اونموقع درجا !!دستور بستری شدنه من رو در یک آسایشگاه روانی مجهز صادر میکنه !!